جامعه صالح
? ببخشید استاد! آیا امام صدر به تشکیل حکومت اسلامی اعتقاد داشتند؟
استاد: بله؛ آقای صدر به نحوی معتقد بودند؛ ایشان اعتقاد داشتند که میتوان نه یک حکومت، بلکه یک نظام اسلامی برپا ساخت. منظور ایشان از نظام اسلامی، نظامی بود که به مردم مسلمان امکان دهد، که به آزادی، عدالت و حقوق خود برسند.
? تعبیری که در ادبیات ایشان زیاد مشاهده میشود، «جامعه صالح» است؟
استاد: احسنت! جامعه صالح؛ نه اینکه ما بیاییم حقوق اقلیتها را سلب کنیم؛ بلکه اکثریت مسلمان به حقوق خودشان برسند. آقای صدر میگفتند که مسلمانان، امروز حتی در کشورهای اسلامی نیز به حقوق خود نمیرسند؛ ایشان اعتقاد داشتند که اسلام میتواند مردم را به چنان آزادی برساند، که اسیر حکومتهای استبدادی نباشند. به نظر من تفکر آقای صدر در این چارچوب جای میگرفت.
? آیا هیچگاه در باره جزئیات چنین نظامی با امام صدر گفتگو نکردید؟
استاد: شاید مشخصترین چیزی که میشد در باره آن بحث کرد، که آقای صدر هم گاهی به آن اشاره میکردند، کتاب «امت و امامت» شریعتی بود. مطلب مدون همین بود. البته کتاب حکومت اسلامی آقای خمینی هم بود ...
? اتفاقا کتاب «حکومت اسلامی» حضرت امام، همزمان با افتتاح مجلس اعلای اسلامی شیعه، یعنی ده سال قبل از ربوده شدن امام صدر منتشر شد. آیا هیچگاه در باره مطالب این کتاب، خصوصا نظریه «ولایت فقیه» با ایشان صحبتی نداشتید؟
استاد: در باره این موضوع بحث میشد، اما نه تحت عنوان ولایت فقیه؛ بحث ولایت فقیه اساسا پس از انقلاب بود که مطرح شد. قبل از انقلاب اصلا بحثی تحت این عنوان فقهی در میان فقها و روحانیون مطرح نبود. کتاب حکومت اسلامی هم وقتی از نجف به بیروت آمد، تحت عنوان «حکومت اسلامی» بود و نه «ولایت فقیه». من تصور میکنم که اگر مبانی اعتقادی حرکت آقای صدر را در شکل کلان آن پی بگیریم، دیدگاه ایشان نسبت به بحث «ولایت فقیه» هم روشن خواهد شد.
? ببخشید استاد! آیا امام صدر به تشکیل حکومت اسلامی اعتقاد داشتند؟
استاد: بله؛ آقای صدر به نحوی معتقد بودند؛ ایشان اعتقاد داشتند که میتوان نه یک حکومت، بلکه یک نظام اسلامی برپا ساخت. منظور ایشان از نظام اسلامی، نظامی بود که به مردم مسلمان امکان دهد، که به آزادی، عدالت و حقوق خود برسند.
? تعبیری که در ادبیات ایشان زیاد مشاهده میشود، «جامعه صالح» است؟
استاد: احسنت! جامعه صالح؛ نه اینکه ما بیاییم حقوق اقلیتها را سلب کنیم؛ بلکه اکثریت مسلمان به حقوق خودشان برسند. آقای صدر میگفتند که مسلمانان، امروز حتی در کشورهای اسلامی نیز به حقوق خود نمیرسند؛ ایشان اعتقاد داشتند که اسلام میتواند مردم را به چنان آزادی برساند، که اسیر حکومتهای استبدادی نباشند. به نظر من تفکر آقای صدر در این چارچوب جای میگرفت.
? آیا هیچگاه در باره جزئیات چنین نظامی با امام صدر گفتگو نکردید؟
استاد: شاید مشخصترین چیزی که میشد در باره آن بحث کرد، که آقای صدر هم گاهی به آن اشاره میکردند، کتاب «امت و امامت» شریعتی بود. مطلب مدون همین بود. البته کتاب حکومت اسلامی آقای خمینی هم بود ...
? اتفاقا کتاب «حکومت اسلامی» حضرت امام، همزمان با افتتاح مجلس اعلای اسلامی شیعه، یعنی ده سال قبل از ربوده شدن امام صدر منتشر شد. آیا هیچگاه در باره مطالب این کتاب، خصوصا نظریه «ولایت فقیه» با ایشان صحبتی نداشتید؟
استاد: در باره این موضوع بحث میشد، اما نه تحت عنوان ولایت فقیه؛ بحث ولایت فقیه اساسا پس از انقلاب بود که مطرح شد. قبل از انقلاب اصلا بحثی تحت این عنوان فقهی در میان فقها و روحانیون مطرح نبود. کتاب حکومت اسلامی هم وقتی از نجف به بیروت آمد، تحت عنوان «حکومت اسلامی» بود و نه «ولایت فقیه». من تصور میکنم که اگر مبانی اعتقادی حرکت آقای صدر را در شکل کلان آن پی بگیریم، دیدگاه ایشان نسبت به بحث «ولایت فقیه» هم روشن خواهد شد.
ساماندهی شیعیان
? فرمودید که امام صدر در پی احیاء اسلام به عنوان تفکری بود که بتواند، آزادی، عدالت و حکومت را برای انسانها به ارمغان آورد. حرکت المحرومین و حرکت امل در این مبارزه ایدئولوژیک چه جایگاهی داشتند؟
استاد: الآن خدمتتان عرض میکنم. حقیقت آن است که شرایط لبنان آقای صدر را مجبور نمود تا حرکت المحرومین و امل را بوجود آورند. ایشان برای تاسیس حرکت المحرومین و امل چند انگیزه داشتند که همه از مبانی اعتقادی ایشان برخاسته بود. آقای صدر میگفتند که اگر شما به گروههای فلسطینی لبنان نگاه کنید، خواهید دید که هشتاد درصد اعضاء آنها شیعیانی هستند، که صرفا از سر فقر و امید به دریافت حقوقی ناچیز، به آنها گرویدهاند. ایشان میگفتند که شیعیان لبنان محرومانی هستند که قریب شصت درصد آنها حتی شناسنامه نیز ندارند. البته آقای صدر این مطلب را در خفا نمیگفتند، بلکه در مذاکرات با عرفات و دیگر رهبران فلسطینی نیز آن را تصریح میکردند. ایشان میگفتند که این نوع استخدام شیعیان، نوعی بردهداری است؛ ایشان میگفتند که شیعیان باید در موقعیتی قرار گیرند که بتوانند خود آزادانه تصمیم بگیرند. یادم هست که وقتی برای اولین بار این مطلب را از آقای صدر شنیدم، برایم خیلی عجیب بود. برای اینکه حتی مسیحیان لبنان نیز اعتراف داشتند که شیعیان آن کشور از زمان ابوذر غفاری در آن سرزمین ریشه دارند. اما تدریجا ابعاد محرومیت آنها برای من روشن گردید. آقای صدر میگفتند که اگر از شهر مسیحینشین و بسیار زیبای جزین دیدن کنید و پس از آن به صور، نبطیه و روستاهای شیعهنشین جبل عامل سر بزنید، با تمام وجود ابعاد محرومیت شیعیان لبنان از ثروتهای کشور خود را درخواهید یافت. آقای صدر میگفتند که اولین کاری که من به عنوان مسئول دینی و سیاسی شیعیان لبنان باید انجام دهم، ایجاد شغل و درآمد برای جوانان شیعهای است که از سر فقر و ناداری، به این احزاب چپ، راست و گروههای فلسطینی ملحق شدند. ایشان میگفتند که یکی از اهداف من از تاسیس موسسه فنی حرفهای صور همین است. برنامه دیگری که آقای صدر در این راستا داشتند، مذاکره با دولت جهت رفع محرومیت و احقاق حقوق شیعیان بود. ایشان میفرمودند که یکی از برنامههای من که اسلام به آن دستور داده است، تلاش جهت احقاق حقوق از دست رفته شیعیان، آنهم از راه مذاکره، موعظه حسنه و جدال احسن است. ایشان بر اساس آن تفکر دینی که داشتند، این مسایل را با جدیت مطرح میکردند و شدیدا معتقد بودند که میتوانند با منطق و گفتگو، جامعه و دولت لبنان را به ضرورت احقاق حقوق شیعیان متقاعد سازند. آقای صدر حرکت المحرومین را با این انگیزه ایجاد کردند که با بسیج تودهها و افکار عمومی مردم، دولت لبنان را به انجام اصلاحات مورد نظر خود متقاعد سازند. پس از این جریانات است که آقای صدر تصمیم گرفتند حرکت «امل» را تاسیس کنند.
? با چه انگیزهای؟
استاد: به نظر من انگیزه اصلی آقای صدر قبل از هر چیز آن بود که جوانان شیعه را به جهت اعتقادی و اخلاقی، تربیت کنند؛ آقای صدر میخواستند حرکتی ایجاد کنند که نیروهای آن، معتقد و اصیل باشند. همانطور که میدانید، شیعیان لبنان تا پیش از این زمان، هم به لحاظ اعتقادات دینی، هم به لحاظ رعایت مسائل اخلاقی و هم به لحاظ عمل به احکام، از پیروان دیگر فرق اسلامی ضعیفتر بودند. دختران شیعه در قیاس با اقرانشان از همه عقبتر بودند. یکی از مسائلی که اسباب رنجش آقای صدر را فراهم کرده بود، همین بود؛ ایشان در پی آن بودند تا تربیت صحیح دینی را در جامعه شیعه لبنان شکل دهند. البته برخی چنین اعتقادی نداشتند؛ آنها میگفتند که ما اول باید مبارزه سیاسی بکنیم و بعد به مسائل تربیتی برسیم. اما آقای صدر این اعتقاد را نادرست میدانستند. ایشان اعتقاد داشتند که حتی آنهایی که برای مبارزه اصالت قائل هستند، در چارچوب ایمان و تدین بهتر میتوانند مبارزه کنند. به همین جهت یکی از مهمترین برنامههایی که ایشان در لبنان آغاز کردند، تربیت دینی، اعتقادی و اخلاقی جوانان شیعه بود. خوب به یاد دارم که آقای صدر و دکتر چمران با وسواس خاصی پنجاه شصت نفر را دستچین کرده بودند، تا در اردوگاهی نزد مربیان فلسطینی آموزش نظامی ببینند، و بعدها خود مسئولیت آموزش جوانان شیعه را بر عهده گیرند. البته متاسفانه در آن دوره انفجاری رخ داد که بر اثر آن 27 تن کشته و دهها تن مجروح شدند ...
? فرمودید که امام صدر در پی احیاء اسلام به عنوان تفکری بود که بتواند، آزادی، عدالت و حکومت را برای انسانها به ارمغان آورد. حرکت المحرومین و حرکت امل در این مبارزه ایدئولوژیک چه جایگاهی داشتند؟
استاد: الآن خدمتتان عرض میکنم. حقیقت آن است که شرایط لبنان آقای صدر را مجبور نمود تا حرکت المحرومین و امل را بوجود آورند. ایشان برای تاسیس حرکت المحرومین و امل چند انگیزه داشتند که همه از مبانی اعتقادی ایشان برخاسته بود. آقای صدر میگفتند که اگر شما به گروههای فلسطینی لبنان نگاه کنید، خواهید دید که هشتاد درصد اعضاء آنها شیعیانی هستند، که صرفا از سر فقر و امید به دریافت حقوقی ناچیز، به آنها گرویدهاند. ایشان میگفتند که شیعیان لبنان محرومانی هستند که قریب شصت درصد آنها حتی شناسنامه نیز ندارند. البته آقای صدر این مطلب را در خفا نمیگفتند، بلکه در مذاکرات با عرفات و دیگر رهبران فلسطینی نیز آن را تصریح میکردند. ایشان میگفتند که این نوع استخدام شیعیان، نوعی بردهداری است؛ ایشان میگفتند که شیعیان باید در موقعیتی قرار گیرند که بتوانند خود آزادانه تصمیم بگیرند. یادم هست که وقتی برای اولین بار این مطلب را از آقای صدر شنیدم، برایم خیلی عجیب بود. برای اینکه حتی مسیحیان لبنان نیز اعتراف داشتند که شیعیان آن کشور از زمان ابوذر غفاری در آن سرزمین ریشه دارند. اما تدریجا ابعاد محرومیت آنها برای من روشن گردید. آقای صدر میگفتند که اگر از شهر مسیحینشین و بسیار زیبای جزین دیدن کنید و پس از آن به صور، نبطیه و روستاهای شیعهنشین جبل عامل سر بزنید، با تمام وجود ابعاد محرومیت شیعیان لبنان از ثروتهای کشور خود را درخواهید یافت. آقای صدر میگفتند که اولین کاری که من به عنوان مسئول دینی و سیاسی شیعیان لبنان باید انجام دهم، ایجاد شغل و درآمد برای جوانان شیعهای است که از سر فقر و ناداری، به این احزاب چپ، راست و گروههای فلسطینی ملحق شدند. ایشان میگفتند که یکی از اهداف من از تاسیس موسسه فنی حرفهای صور همین است. برنامه دیگری که آقای صدر در این راستا داشتند، مذاکره با دولت جهت رفع محرومیت و احقاق حقوق شیعیان بود. ایشان میفرمودند که یکی از برنامههای من که اسلام به آن دستور داده است، تلاش جهت احقاق حقوق از دست رفته شیعیان، آنهم از راه مذاکره، موعظه حسنه و جدال احسن است. ایشان بر اساس آن تفکر دینی که داشتند، این مسایل را با جدیت مطرح میکردند و شدیدا معتقد بودند که میتوانند با منطق و گفتگو، جامعه و دولت لبنان را به ضرورت احقاق حقوق شیعیان متقاعد سازند. آقای صدر حرکت المحرومین را با این انگیزه ایجاد کردند که با بسیج تودهها و افکار عمومی مردم، دولت لبنان را به انجام اصلاحات مورد نظر خود متقاعد سازند. پس از این جریانات است که آقای صدر تصمیم گرفتند حرکت «امل» را تاسیس کنند.
? با چه انگیزهای؟
استاد: به نظر من انگیزه اصلی آقای صدر قبل از هر چیز آن بود که جوانان شیعه را به جهت اعتقادی و اخلاقی، تربیت کنند؛ آقای صدر میخواستند حرکتی ایجاد کنند که نیروهای آن، معتقد و اصیل باشند. همانطور که میدانید، شیعیان لبنان تا پیش از این زمان، هم به لحاظ اعتقادات دینی، هم به لحاظ رعایت مسائل اخلاقی و هم به لحاظ عمل به احکام، از پیروان دیگر فرق اسلامی ضعیفتر بودند. دختران شیعه در قیاس با اقرانشان از همه عقبتر بودند. یکی از مسائلی که اسباب رنجش آقای صدر را فراهم کرده بود، همین بود؛ ایشان در پی آن بودند تا تربیت صحیح دینی را در جامعه شیعه لبنان شکل دهند. البته برخی چنین اعتقادی نداشتند؛ آنها میگفتند که ما اول باید مبارزه سیاسی بکنیم و بعد به مسائل تربیتی برسیم. اما آقای صدر این اعتقاد را نادرست میدانستند. ایشان اعتقاد داشتند که حتی آنهایی که برای مبارزه اصالت قائل هستند، در چارچوب ایمان و تدین بهتر میتوانند مبارزه کنند. به همین جهت یکی از مهمترین برنامههایی که ایشان در لبنان آغاز کردند، تربیت دینی، اعتقادی و اخلاقی جوانان شیعه بود. خوب به یاد دارم که آقای صدر و دکتر چمران با وسواس خاصی پنجاه شصت نفر را دستچین کرده بودند، تا در اردوگاهی نزد مربیان فلسطینی آموزش نظامی ببینند، و بعدها خود مسئولیت آموزش جوانان شیعه را بر عهده گیرند. البته متاسفانه در آن دوره انفجاری رخ داد که بر اثر آن 27 تن کشته و دهها تن مجروح شدند ...
کار تشکیلاتی
? شاید بتوانیم اینطور بگوییم که حرکتالمحرومین چارچوبی برای بسیج تودههای مردم بود و حرکت امل تشکیلاتی برای تربیت کادرهای آینده؛ و صد البته نفس این تشکیلاتی عمل کردن هم باز بیشتر به نگرانی مخالفان احیاء دامن میزد؟
استاد: دقیقا! همانطور که گفتم، آقای صدر اعتقاد داشتند که جهان اسلام راهی برای رهایی ندارد، جز آنکه مسلمان شود. یعنی برای ایجاد یک جامعه آزاد، فرقهبازی و فرهنگهای القائی و التقاطی راه به جایی نخواهند برد. البته امروز چنین تبلیغ میشود که جوامع بشری نیازمند پلورالیزم و تکثرگرایی هستند و وحدت امکان ندارد. اما همانطور که همه میبینیم، اگر بخواهیم کاری انجام شود، اتفاقنظر ضروری است. یعنی همانهایی هم که با یکدیگر اختلاف نظر دارند، برای اینکه بتوانند با هم ساختمانی را بسازند، بالاخره ناچار هستند که روی یک نقشه، یک مهندس و یک مصالحی توافق کنند. لااقل روی این موارد باید اتفاق نظر پیدا کنند؛ والا با اختلاف که نمیتوان کار پیش برد. همین مجلس شورای اسلامی، تا با شورای نگهبان به توافق نرسد، یعنی تا متحد نشوند، کار پیش نمیرود؛ اینها چیزی را تصویب و آنها هم رد میکنند. آمریکا و انگلیس هم تا به توافق نرسیدند، عراق را اشغال نکردند. بنابراین به نظر من این یک نوع تبلیغات انحرافی است که جامعه متکثر است. بله، این را میپذیریم؛ اما جامعه برای انجام کار باید متفق و متحد شود؛ از طرفی هیچ قاعدهای جز قاعده اعتقادی، نمیتواند بشر را به صورت اصولی با هم متفق و متحد کند. این نکته خیلی اهمیت دارد. طبیعتا کسانی که این اندیشه را تعقیب میکرده و میکنند، در معرض تهاجم قرار دارند. چرا؟ برای اینکه این اندیشه نباید شکل بگیرد؛ البته صرف وجود این اندیشه باز قابل تحمل است؛ اما مهم آن است که شکل نگیرد؛ یعنی پیروان آن تشکیلاتی عمل نکنند؛ متشکل نشوند؛ خوب همانطور که گفتم، آقای صدر دقیقا تشکیلاتی عمل میکرد؛ ایشان یک فعالیت همه جانبه را آغاز کرده بود که هیچ چیز کم نداشت؛ هم بعد فکری و فرهنگی داشت، هم بعد سیاسی داشت و هم حتی بعد نظامی؛ همانطور که اشاره کردم، دکتر چمران در آن راههای پر فراز و نشیب کوههای بعلبک و نبیشیث، اردوگاهی را آماده کرده بود که جوانان حرکت امل در آن آموزش میدیدند؛ یادم هست که من و همسرم نیز به آنجا رفتیم و انواع سلاحهای کمری و رگباری را آموزش دیدیم. به نظر من کاملا طبیعی است که این نوع تشکیلاتی عمل کردن، آنهم در همه ابعاد، حساسیت دشمنان را به طور جدی برانگیزاند. به همین جهت است که من حتی تصور میکنم، که آن انفجار عظیمی که در اردوگاه عینالبنیه رخ داد، نه یک حادثه اتفاقی، که یک توطئه و کاملا تعمدی بود. البته این اعتقاد شخصی من است و دلیل اطلاعاتی بر آن ندارم.
? اتفاقا آقای ابوهشام [2] نیز مانند حضرتعالی این حادثه را یک توطئه میداند[3] ...
استاد: به هر حال این برداشتی است که من از آن حادثه دارم؛ برایم جالب است که آقای ابوهشام نیز چنین برداشتی دارد.
جریانهای مخالف در لبنان
? بنابراین گروههای فلسطینی را بخشی از مخالفین برنامههای امام صدر در لبنان میدانید؟
استاد: قطعا! کاملا قابل پیشبینی هم بود که گروههای فلسطینی با این برنامهها مخالف باشند؛ برای اینکه آنها نیروهای خود را از دست میدادند. آقای صدر خودشان میگفتند که گروههای فلسطینی اگر با شخص من هم مخالف نباشند، با این نوع اقدامات مخالف هستند؛ به همین جهت بود که ایشان و دکتر چمران را عامل اسرائیل میدانستند؛
? با توجه به خروج گسترده جوانان شیعه از احزاب چپگرا و رادیکال لبنان، این بحران ریزش نیرو، در کنار عوامل خارجی، ضدیت آنان را با امام صدر توجیه میکند. آیا انگیزههای دیگری هم میتوانید به مواردی که برشمردید اضافه نمایید؟
استاد: به هر حال امام موسی صدر در لبنان به اعتدال شهرت داشت. ایشان در صحنه سیاسی لبنان، یکی از چهرههای برجسته خط اعتدال بشمار میآمد. به همین دلیل نیز مورد وثوق همه بود؛ طوری که هم مسیحیها، هم سنیها و هم فلسطینیها، به ایشان اعتماد داشتند. خط مشی معتدل آقای صدر به ایشان امکان داد تا با همه ارتباط برقرار کند. به نظر من یکی دیگر از دلایل مخالفت گروههای رادیکال و تندرو با ایشان همین بود. مخالفت برخی نیروهای ایرانی حاضر در لبنان، خصوصا طیف آقای جلالالدین فارسی و همچنین طیف سازمان مجاهدین خلق، که در اردوگاههای فلسطینی آموزش نظامی میدیدند، از این منظر نیز قابل تحلیل است. البته شما آثار این اختلافات را اول انقلاب در خود ایران هم میتوانستید مشاهده کنید. گروههای رادیکال داخل ایران، امثال مجاهدین و فداییان خلق، از همان اول علیه امام صدر و دکتر چمران موضع گرفتند، بیانیه امضاء کردند و بر دیوارهای شهرها شعار نوشتند؛ آنها وقتی شعار میدادند که «قاتل تلزعتر قاتل خلق ما شد»، منظورشان دکتر چمران بود؛ این تبلیغات در واقع از اختلافات لبنان بود که به ایران کشیده شد.
? آقای کریم بقرادونی رئیس کنونی حزب کتائب لبنان در کتاب «السلام المفقود» خود آورده است که امام صدر در برخی دیدارهای خود با ایشان از بعضی برنامههای سوریه در لبنان اظهار نگرانی کرده بودند [4]. حضرتعالی موضع سوریه را نسبت به حرکت امام صدر در لبنان چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا آنگونه که ما امروز تصور میکنیم، سوریه واقعا متحدی راستین برای شیعیان و امام صدر بوده است؟
استاد: همانطور که گفتم، کسی که بخواهد با مبانی اعتقادی آقای صدر کار کند، آن هم در کشوری مثل لبنان، که با آن مسائل پیچیده و حتی جنگ داخلی دست به گریبان است، قطعا تحت فشار قرار خواهد گرفت. آقای صدر بارها در جلسات خصوصی که با ایشان داشتیم تصریح کردند:
«این حرکتی را که تحت عنوان «حرکت المحرومین» و «امل» آغاز کردهایم، بیش از آنکه اسرائیل را بترساند، سوریه را ترسانده است».
? اما روابط ظاهری ایشان با حافظ اسد که همواره دوستانه بود؟
استاد: بله، روابط ایشان با حافظ اسد خوب بود؛ اما در جلسات خصوصی تاکید داشتند که بیش از دیگران، با حضور نیروهای سوریه در لبنان مخالف هستند.
? آیا هیچگاه این موضع را علنی نکردند؟
استاد: نه، این موضع را علنی نکردند؛ برای اینکه آن زمان روابط طوری بود که نمیشد این مواضع را علنی کرد؛ همانطور که میدانید، سیاستمداران نمیتوانند همه منویات خود را بطور علنی بیان کنند. اما چیزهایی که خدمت شما عرض میکنم، دقیقا گفتههای ایشان است. طبیعتا ممکن است که وقتی این مطالب را چاپ میکنید، عدهای مخالفت و ادعا کنند که چنین نبوده است؛ اشکالی ندارد، بگذارید مخالفت کنند ...
? به مخالفت آقای جلالالدین فارسی با امام صدر اشاره فرمودید؛ اگر این موضوع را قدری بیشتر باز بفرمایید، ممنون خواهیم شد؟
استاد: یکی از کسانی که آقای صدر را خیلی تحت فشار قرار داده بود، آقای جلالالدین فارسی بود. آقای فارسی با اسامی مستعاری که آن موقع آنها را میدانستم و الآن دیگر به خاطر ندارم، علیه آقای صدر مقالاتی نوشت که عمدتا در جرائد فلسطینی چاپ شد. یادم هست که من با آقای فارسی خیلی صحبت کردم تا بلکه این اختلافات حل شود؛ اما فائدهای نداشت. البته خود آقای صدر موافق بودند که این اختلافات حل و به قول عربها «یخها آب شود»؛ اما آقای فارسی سر مواضع خود باقی بود.
? ریشه اختلافات آقای فارسی با امام صدر چه بود؟ برخی مثل آقای محمد امین (نفری) اعتقاد دارند که ریشه ناراحتیهای آقای فارسی برخی مسائل خصلتی بوده است [5]. حضرتعالی در این باره چه نظری دارید؟
استاد: تا آنجایی که اطلاع دارم، ریشه اختلافات آقای فارسی با آقای صدر از موسسه صور بود. آقای صدر طی نامهای از مهندس بازرگان تقاضا کرده بود تا فرد مناسبی را که به امور فنی آگاه باشد، جهت اداره موسسه معرفی کند. مهندس بازرگان هم دکتر چمران را معرفی کرده بود. اینگونه شد که دکتر چمران همراه خانواده خود به لبنان رفت و در صور مستقر شد [6]. ظاهرا آغاز اختلافات از این نقطه بود که البته به تدریج افزایش پیدا کرد[7]. این اختلافات نهایتا باعث شد تا آقای فارسی قهر کند و به فلسطینیها روی آورد. البته اصل آشنایی آقای فارسی با فلسطینیها باز از کانال آقای صدر صورت گرفته بود؛ یعنی اینطور نبود که خود آقای فارسی با آنان ارتباط برقرار کرده باشد.
? اگر از اقدامات آقای فارسی علیه امام صدر خاطرهای به یاد دارید، ممنون میشویم که بیان بفرمایید؟
استاد: خوب یادم هست که آقای فارسی اصلا کتابی علیه آقای صدر و دکتر چمران به چاپ رساند [8]. البته نام نویسنده بر روی کتاب نبود، اما آقای فارسی به خود من گفت که آن کتاب را او نوشته است [9]. متن عربی آن کتاب طی چند شماره متوالی در جرائد فلسطینی به چاپ رسید ...
? ببخشید استاد! این کتاب در چه سالی نوشته شد؟
استاد: من این کتاب را پس از سال 1355 دریافت کردم. اما مطالب درون آن نشان میداد که در همان زمان جنگ نوشته شده است. بعدا آقای فارسی کتاب را ترجمه کرد تا در اروپا نیز مورد استفاده قرار گیرد.
? آیا نوشتههای آقای فارسی تاثیرگذار هم بود؟
استاد: در اروپا موثر بود، اما در نجف نبود ...
? به چه علتی در نجف موثر نبود؟
استاد: به این علت که آقای خمینی به آقای صدر اعتماد داشتند؛ یعنی اگر هم کسی سعایت میکرد، ایشان تحت تاثیر قرار نمیگرفتند. آقای خمینی سوابق آقای صدر را میدانستند، ایشان را میشناختند و بلاهایی را که شاه بر سر آقای صدر آورده بود، اطلاع داشتند.
? چرا مخالفان ایرانی امام صدر اقدامات شاه و ساواک علیه آن بزرگوار را به منزله همراهی ایشان با نهضت امام خمینی تلقی نمیکردند؟
استاد: آقایان خط رادیکال میگفتند که مثلا امتناع سفارت ایران و منصور قدر از تمدید گذرنامه ایرانی آقای صدر، یک بازی سیاسی است. آنها میگفتند که نقشه آن است که این بزرگوار، با این ترفند بچههای مبارز را شناسایی و به سفارت گزارش کند. آنها به این جهت با آقای صدر اصلا تماس هم نمیگرفتند ...
? خیلی تکان دهنده است که امام صدر تا این اندازه مظلوم بودند ...
استاد: همینطور است. البته خط اعتدال همیشه در معرض اتهام قرار داشته است. دولت موقت نیز که اول انقلاب مسئولیت پذیرفت، از همان ابتدا در معرض اتهامات قرار گرفت.
? شاید بتوانیم اینطور بگوییم که حرکتالمحرومین چارچوبی برای بسیج تودههای مردم بود و حرکت امل تشکیلاتی برای تربیت کادرهای آینده؛ و صد البته نفس این تشکیلاتی عمل کردن هم باز بیشتر به نگرانی مخالفان احیاء دامن میزد؟
استاد: دقیقا! همانطور که گفتم، آقای صدر اعتقاد داشتند که جهان اسلام راهی برای رهایی ندارد، جز آنکه مسلمان شود. یعنی برای ایجاد یک جامعه آزاد، فرقهبازی و فرهنگهای القائی و التقاطی راه به جایی نخواهند برد. البته امروز چنین تبلیغ میشود که جوامع بشری نیازمند پلورالیزم و تکثرگرایی هستند و وحدت امکان ندارد. اما همانطور که همه میبینیم، اگر بخواهیم کاری انجام شود، اتفاقنظر ضروری است. یعنی همانهایی هم که با یکدیگر اختلاف نظر دارند، برای اینکه بتوانند با هم ساختمانی را بسازند، بالاخره ناچار هستند که روی یک نقشه، یک مهندس و یک مصالحی توافق کنند. لااقل روی این موارد باید اتفاق نظر پیدا کنند؛ والا با اختلاف که نمیتوان کار پیش برد. همین مجلس شورای اسلامی، تا با شورای نگهبان به توافق نرسد، یعنی تا متحد نشوند، کار پیش نمیرود؛ اینها چیزی را تصویب و آنها هم رد میکنند. آمریکا و انگلیس هم تا به توافق نرسیدند، عراق را اشغال نکردند. بنابراین به نظر من این یک نوع تبلیغات انحرافی است که جامعه متکثر است. بله، این را میپذیریم؛ اما جامعه برای انجام کار باید متفق و متحد شود؛ از طرفی هیچ قاعدهای جز قاعده اعتقادی، نمیتواند بشر را به صورت اصولی با هم متفق و متحد کند. این نکته خیلی اهمیت دارد. طبیعتا کسانی که این اندیشه را تعقیب میکرده و میکنند، در معرض تهاجم قرار دارند. چرا؟ برای اینکه این اندیشه نباید شکل بگیرد؛ البته صرف وجود این اندیشه باز قابل تحمل است؛ اما مهم آن است که شکل نگیرد؛ یعنی پیروان آن تشکیلاتی عمل نکنند؛ متشکل نشوند؛ خوب همانطور که گفتم، آقای صدر دقیقا تشکیلاتی عمل میکرد؛ ایشان یک فعالیت همه جانبه را آغاز کرده بود که هیچ چیز کم نداشت؛ هم بعد فکری و فرهنگی داشت، هم بعد سیاسی داشت و هم حتی بعد نظامی؛ همانطور که اشاره کردم، دکتر چمران در آن راههای پر فراز و نشیب کوههای بعلبک و نبیشیث، اردوگاهی را آماده کرده بود که جوانان حرکت امل در آن آموزش میدیدند؛ یادم هست که من و همسرم نیز به آنجا رفتیم و انواع سلاحهای کمری و رگباری را آموزش دیدیم. به نظر من کاملا طبیعی است که این نوع تشکیلاتی عمل کردن، آنهم در همه ابعاد، حساسیت دشمنان را به طور جدی برانگیزاند. به همین جهت است که من حتی تصور میکنم، که آن انفجار عظیمی که در اردوگاه عینالبنیه رخ داد، نه یک حادثه اتفاقی، که یک توطئه و کاملا تعمدی بود. البته این اعتقاد شخصی من است و دلیل اطلاعاتی بر آن ندارم.
? اتفاقا آقای ابوهشام [2] نیز مانند حضرتعالی این حادثه را یک توطئه میداند[3] ...
استاد: به هر حال این برداشتی است که من از آن حادثه دارم؛ برایم جالب است که آقای ابوهشام نیز چنین برداشتی دارد.
جریانهای مخالف در لبنان
? بنابراین گروههای فلسطینی را بخشی از مخالفین برنامههای امام صدر در لبنان میدانید؟
استاد: قطعا! کاملا قابل پیشبینی هم بود که گروههای فلسطینی با این برنامهها مخالف باشند؛ برای اینکه آنها نیروهای خود را از دست میدادند. آقای صدر خودشان میگفتند که گروههای فلسطینی اگر با شخص من هم مخالف نباشند، با این نوع اقدامات مخالف هستند؛ به همین جهت بود که ایشان و دکتر چمران را عامل اسرائیل میدانستند؛
? با توجه به خروج گسترده جوانان شیعه از احزاب چپگرا و رادیکال لبنان، این بحران ریزش نیرو، در کنار عوامل خارجی، ضدیت آنان را با امام صدر توجیه میکند. آیا انگیزههای دیگری هم میتوانید به مواردی که برشمردید اضافه نمایید؟
استاد: به هر حال امام موسی صدر در لبنان به اعتدال شهرت داشت. ایشان در صحنه سیاسی لبنان، یکی از چهرههای برجسته خط اعتدال بشمار میآمد. به همین دلیل نیز مورد وثوق همه بود؛ طوری که هم مسیحیها، هم سنیها و هم فلسطینیها، به ایشان اعتماد داشتند. خط مشی معتدل آقای صدر به ایشان امکان داد تا با همه ارتباط برقرار کند. به نظر من یکی دیگر از دلایل مخالفت گروههای رادیکال و تندرو با ایشان همین بود. مخالفت برخی نیروهای ایرانی حاضر در لبنان، خصوصا طیف آقای جلالالدین فارسی و همچنین طیف سازمان مجاهدین خلق، که در اردوگاههای فلسطینی آموزش نظامی میدیدند، از این منظر نیز قابل تحلیل است. البته شما آثار این اختلافات را اول انقلاب در خود ایران هم میتوانستید مشاهده کنید. گروههای رادیکال داخل ایران، امثال مجاهدین و فداییان خلق، از همان اول علیه امام صدر و دکتر چمران موضع گرفتند، بیانیه امضاء کردند و بر دیوارهای شهرها شعار نوشتند؛ آنها وقتی شعار میدادند که «قاتل تلزعتر قاتل خلق ما شد»، منظورشان دکتر چمران بود؛ این تبلیغات در واقع از اختلافات لبنان بود که به ایران کشیده شد.
? آقای کریم بقرادونی رئیس کنونی حزب کتائب لبنان در کتاب «السلام المفقود» خود آورده است که امام صدر در برخی دیدارهای خود با ایشان از بعضی برنامههای سوریه در لبنان اظهار نگرانی کرده بودند [4]. حضرتعالی موضع سوریه را نسبت به حرکت امام صدر در لبنان چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا آنگونه که ما امروز تصور میکنیم، سوریه واقعا متحدی راستین برای شیعیان و امام صدر بوده است؟
استاد: همانطور که گفتم، کسی که بخواهد با مبانی اعتقادی آقای صدر کار کند، آن هم در کشوری مثل لبنان، که با آن مسائل پیچیده و حتی جنگ داخلی دست به گریبان است، قطعا تحت فشار قرار خواهد گرفت. آقای صدر بارها در جلسات خصوصی که با ایشان داشتیم تصریح کردند:
«این حرکتی را که تحت عنوان «حرکت المحرومین» و «امل» آغاز کردهایم، بیش از آنکه اسرائیل را بترساند، سوریه را ترسانده است».
? اما روابط ظاهری ایشان با حافظ اسد که همواره دوستانه بود؟
استاد: بله، روابط ایشان با حافظ اسد خوب بود؛ اما در جلسات خصوصی تاکید داشتند که بیش از دیگران، با حضور نیروهای سوریه در لبنان مخالف هستند.
? آیا هیچگاه این موضع را علنی نکردند؟
استاد: نه، این موضع را علنی نکردند؛ برای اینکه آن زمان روابط طوری بود که نمیشد این مواضع را علنی کرد؛ همانطور که میدانید، سیاستمداران نمیتوانند همه منویات خود را بطور علنی بیان کنند. اما چیزهایی که خدمت شما عرض میکنم، دقیقا گفتههای ایشان است. طبیعتا ممکن است که وقتی این مطالب را چاپ میکنید، عدهای مخالفت و ادعا کنند که چنین نبوده است؛ اشکالی ندارد، بگذارید مخالفت کنند ...
? به مخالفت آقای جلالالدین فارسی با امام صدر اشاره فرمودید؛ اگر این موضوع را قدری بیشتر باز بفرمایید، ممنون خواهیم شد؟
استاد: یکی از کسانی که آقای صدر را خیلی تحت فشار قرار داده بود، آقای جلالالدین فارسی بود. آقای فارسی با اسامی مستعاری که آن موقع آنها را میدانستم و الآن دیگر به خاطر ندارم، علیه آقای صدر مقالاتی نوشت که عمدتا در جرائد فلسطینی چاپ شد. یادم هست که من با آقای فارسی خیلی صحبت کردم تا بلکه این اختلافات حل شود؛ اما فائدهای نداشت. البته خود آقای صدر موافق بودند که این اختلافات حل و به قول عربها «یخها آب شود»؛ اما آقای فارسی سر مواضع خود باقی بود.
? ریشه اختلافات آقای فارسی با امام صدر چه بود؟ برخی مثل آقای محمد امین (نفری) اعتقاد دارند که ریشه ناراحتیهای آقای فارسی برخی مسائل خصلتی بوده است [5]. حضرتعالی در این باره چه نظری دارید؟
استاد: تا آنجایی که اطلاع دارم، ریشه اختلافات آقای فارسی با آقای صدر از موسسه صور بود. آقای صدر طی نامهای از مهندس بازرگان تقاضا کرده بود تا فرد مناسبی را که به امور فنی آگاه باشد، جهت اداره موسسه معرفی کند. مهندس بازرگان هم دکتر چمران را معرفی کرده بود. اینگونه شد که دکتر چمران همراه خانواده خود به لبنان رفت و در صور مستقر شد [6]. ظاهرا آغاز اختلافات از این نقطه بود که البته به تدریج افزایش پیدا کرد[7]. این اختلافات نهایتا باعث شد تا آقای فارسی قهر کند و به فلسطینیها روی آورد. البته اصل آشنایی آقای فارسی با فلسطینیها باز از کانال آقای صدر صورت گرفته بود؛ یعنی اینطور نبود که خود آقای فارسی با آنان ارتباط برقرار کرده باشد.
? اگر از اقدامات آقای فارسی علیه امام صدر خاطرهای به یاد دارید، ممنون میشویم که بیان بفرمایید؟
استاد: خوب یادم هست که آقای فارسی اصلا کتابی علیه آقای صدر و دکتر چمران به چاپ رساند [8]. البته نام نویسنده بر روی کتاب نبود، اما آقای فارسی به خود من گفت که آن کتاب را او نوشته است [9]. متن عربی آن کتاب طی چند شماره متوالی در جرائد فلسطینی به چاپ رسید ...
? ببخشید استاد! این کتاب در چه سالی نوشته شد؟
استاد: من این کتاب را پس از سال 1355 دریافت کردم. اما مطالب درون آن نشان میداد که در همان زمان جنگ نوشته شده است. بعدا آقای فارسی کتاب را ترجمه کرد تا در اروپا نیز مورد استفاده قرار گیرد.
? آیا نوشتههای آقای فارسی تاثیرگذار هم بود؟
استاد: در اروپا موثر بود، اما در نجف نبود ...
? به چه علتی در نجف موثر نبود؟
استاد: به این علت که آقای خمینی به آقای صدر اعتماد داشتند؛ یعنی اگر هم کسی سعایت میکرد، ایشان تحت تاثیر قرار نمیگرفتند. آقای خمینی سوابق آقای صدر را میدانستند، ایشان را میشناختند و بلاهایی را که شاه بر سر آقای صدر آورده بود، اطلاع داشتند.
? چرا مخالفان ایرانی امام صدر اقدامات شاه و ساواک علیه آن بزرگوار را به منزله همراهی ایشان با نهضت امام خمینی تلقی نمیکردند؟
استاد: آقایان خط رادیکال میگفتند که مثلا امتناع سفارت ایران و منصور قدر از تمدید گذرنامه ایرانی آقای صدر، یک بازی سیاسی است. آنها میگفتند که نقشه آن است که این بزرگوار، با این ترفند بچههای مبارز را شناسایی و به سفارت گزارش کند. آنها به این جهت با آقای صدر اصلا تماس هم نمیگرفتند ...
? خیلی تکان دهنده است که امام صدر تا این اندازه مظلوم بودند ...
استاد: همینطور است. البته خط اعتدال همیشه در معرض اتهام قرار داشته است. دولت موقت نیز که اول انقلاب مسئولیت پذیرفت، از همان ابتدا در معرض اتهامات قرار گرفت.
برچسب ها : امام موسی صدر ,